به گذشتهء پرمشقت خویش مىاندیشید،به یادش مىافتاد که چه روزهاى تلخ و پرمرارتى را پشت سر گذاشته،روزهایى که حتى قادر نبود قوت روزانهء زن و کودکان معصومش را فراهم نماید.با خود فکر مىکرد که چگونه یک جملهء کوتاه- فقط یک جمله-که در سه نوبت پردهء گوشش را نواخت،به روحش نیرو داد و مسیر